بیانات در اجلاس بینالمللی بیدارى اسلامى
![](http://farsi.khamenei.ir/ndata/news/17273/smpl.jpg)
بسماللَّهالرّحمنالرّحیم
السّلام علیكم و رحمةاللَّه و بركاته
الحمدللَّه ربّ العالمین و الصّلوة والسّلام على سیّدنا محمّد و آله الطّیّبین و صحبة المنتجبین.
قال اللَّه العزیز الحكیم: بسماللَّهالرّحمنالرّحیم. «یا أیّها النّبىّ اتّق اللَّه و لا تطع الكافرین و المنافقین انّ اللَّه كان علیماً حكیماً. واتّبع ما یوحى الیك من ربّك انّ اللَّه كان بما تعملون خبیراً. و توكّل علىاللَّه و كفى باللَّه وكیلاً».(1)
به حضار گرامى و میهمانان عزیز خوشامد میگویم. آنچه ما را در اینجا گرد آورده، بیدارى اسلامى است؛ یعنى حالت برانگیختگى و آگاهىاى در امت اسلامى كه اكنون به تحولى بزرگ در میان ملتهاى این منطقه انجامیده و قیامها و انقلابهائى را پدید آورده كه هرگز در محاسبهى شیاطین مسلط منطقهاى و بینالمللى نمىگنجید؛ خیزشهاى عظیمى كه حصارهاى استبداد و استكبار را ویران و قواى نگهبان آنها را مغلوب و مقهور ساخته است.
شك نیست كه تحولات بزرگ اجتماعى، همواره متكى به پشتوانههاى تاریخى و تمدنى و محصول تراكم معرفتها و تجربهها است. در صدوپنجاه سال اخیر حضور شخصیتهاى فكرى و جهادى بزرگ جریانساز اسلامى در مصر و عراق و ایران و هند و كشورهاى دیگرى از آسیا و آفریقا، پیشزمینههاى وضع كنونى دنیاى اسلامند.
همچنانكه تحولات دهههاى پنجاه و شصت میلادى در تعدادى از این كشورها كه به رژیمهاى غالباً متمایل به تفكرات و ایدئولوژیهاى مادى منتهى شد و به اقتضاى طبیعت خود پس از چندى در دام قدرتهاى استكبارى و استعمارى غرب گرفتار آمد، تجربههاى درسآموزىاند كه سهم وافرى در شكل دادن به اندیشهى عمومى و عمیق كنونى دنیاى اسلام دارند.
ماجراى انقلاب كبیر اسلامى در ایران كه در آن به تعبیر امام خمینى عظیم، خون بر شمشیر پیروز شد و تشكیل نظام ماندگار و مقتدر و شجاع و پیشروندهى جمهورى اسلامى و تأثیر آن در بیدارى اسلامى امروز، نیز خود داستان مفصل و در خور بحث و تحقیقى است كه یقیناً فصل مشبعى در تحلیل و تاریخنگارى وضعیت كنونى دنیاى اسلام را به خود اختصاص خواهد داد.
حاصل آنكه حقایق رو به افزایش كنونى در دنیاى اسلام، حوادث بریده از ریشههاى تاریخى و زمینههاى اجتماعى و فكرى نیستند تا دشمنان یا سطحىنگران بتوانند آن را موجى گذرا و حادثهاى در سطح بینگارند و با تحلیلهاى انحرافى و غرضآلود، مشعل امید را در دل ملتها خاموش سازند.
من در این گفتار برادرانه میخواهم بر روى سه نقطهى اساسى درنگ كنم:
1- نگاهى اجمالى به هویت این قیامها و انقلابها.
2- خطرات و آسیبهاى بزرگى كه بر سر راه آن قرار دارد.
3- پیشنهادهائى در علاججوئى و پیشگیرى از آسیبها و خطرها.
1- در موضوع اول، به نظر من مهمترین عنصر در این انقلابها، حضور واقعى و عمومى مردم در میدان عمل و صحنهى مبارزه و جهاد است، نه فقط با دل و خواست و ایمانشان، بلكه علاوه بر آن، با جسم و تنشان. فاصلهى عمیقى است میان چنین حضورى با قیامى كه به وسیلهى یك جمع نظامى یا حتى یك گروه مبارز مسلح در برابر چشمان بىتفاوت مردم یا حتى مورد رضایت آنان انجام میگیرد.
در حوادث دههى پنجاه و شصت در تعدادى از كشورهاى آفریقا و آسیا، بار سنگین انقلاب را نه قشرهاى گوناگون مردم و جوانان از همه جاى كشورها، كه دستجات كودتاگر یا هستههاى كوچك و محدود مسلح بر دوش داشتند. آنها تصمیم گرفتند و عمل كردند و آنگاه كه خودشان یا نسل پس از آنها بر اثر انگیزهها و عوامل قابل شمارش، راه خود را عوض كردند، انقلابها به ضد خود تبدیل شد و دشمن بار دیگر بر آن كشورها تسلط یافت. این بكلى متفاوت است با تحولى كه بر دوش تودهى مردم است و آنهایند كه جسم و جان خود را به میدان مىآورند و با مجاهدت و فداكارى، دشمن را از صحنه بیرون میرانند.
در اینجا این مردماند كه شعارها را میسازند، هدفها را معین میكنند، دشمن را شناسائى و معرفى و تعقیب میكنند، آیندهى مطلوب را، اگر چه به اجمال، ترسیم میكنند و در نتیجه اجازهى انحراف و سازش با دشمن و تغییر مسیر را به خواص سازشكار و آلوده و به طریق اولى به عوامل نفوذى دشمن نمیدهند.
در حركت مردمى ممكن است كار انقلاب با تأخیر انجام گیرد، ولى از سطحىگرى و ناپایدارى به دور است؛ كلمهى طیبهاى است مصداق كلام خداوند كه فرمود:
«ألم تر كیف ضرب اللَّه مثلاً كلمة طیّبة كشجرة طیّبة اصلها ثابت و فرعها فى السّماء».(2) من وقتى پیكر دلاور ملت پر افتخار مصر را از تلویزیون در میدان تحریر دیدم، یقین كردم كه این انقلاب پیروز خواهد شد. حقیقتى را بگویم: پس از پیروزى انقلاب اسلامى و تشكیل نظام اسلامى در ایران كه زلزلهى عظیمى را در حكومتهاى دنیاطلبان شرق و غرب پدید آورد و ملتهاى مسلمان را در جوش و خروشى بىسابقه انداخت، ما غالباً انتظار داشتیم كه مصر پیش از همه جا به پا خیزد. سابقهى جهاد و روشنفكرى و تربیت شخصیتهاى بزرگ مجاهد و متفكر در مصر، این توقع را در دل ما برمىانگیخت. اما از مصر صداى واضحى شنیده نمیشد. من در دل، خطاب به ملت مصر این شعر ابوفراس را زمزمه میكردم: اَراكَ عَصِیَّ الدَّمعِ شیُمتُك الصبر/اَما لِلهوى نهىٌ علیك و لا امرٌ
وقتى ملت مصر را در میدان تحریر و میادین دیگر شهرهاى مصر دیدم، پاسخ خود را شنیدم. ملت مصر با همان زبان دل به من میگفت:
بَلى اَنَا مُشتاقٌ و عِندِىَ لَوعةٌ/ولكنَّ مِثلى لایُذاعُ لهُ سِرٌّ
این سرّ مقدس؛ یعنى انگیزه و عزم قیام، بتدریج در ذهنیت ملت مصر قوام یافت و شكل گرفت و در لحظهى مناسب تاریخى، عریان در صحنهاى پرشكوه به میدان آمد.
تونس و یمن و لیبى و بحرین هم دقیقاً محكوم به همین حكمند؛ «و منهم من ینتظر و ما بدّلوا تبدیلاً.»(3)
در چنین انقلابهائى، اصول و ارزشها و هدفها، نه در مانیفستهاى پیشساختهى گروهها و حزبها، بلكه در ذهن و دل و خواست آحاد مردمِ حاضر در صحنه، نگاشته و در قالب شعارها و رفتارهاى آنان اعلام و تثبیت میشود.
با این محاسبه بروشنى میتوان تشخیص داد كه اصول انقلابهاى كنونى منطقه، مصر و دیگر كشورها، در درجهى اول اینها است:
احیاء و تجدید عزت و كرامت ملى كه در طول زمان با دیكتاتورى حاكمان فاسد و با سلطهى سیاسى آمریكا و غرب، در هم شكسته و پایمال شده است.
برافراشتن پرچم اسلام كه عقیدهى عمیق و دلبستگى دیرین مردم است و برخوردارى از امنیت روانى و عدالت و پیشرفت و شكوفائىاى كه جز در سایهى شریعت اسلامى به دست نخواهد آمد.
ایستادگى در برابر نفوذ و سلطهى آمریكا و اروپا كه در طول دو قرن بیشترین لطمه و خسارت و تحقیر را بر مردم این كشورها وارد آوردهاند.
مبارزه با رژیم غاصب و دولت جعلى صهیونیست كه استعمار چون خنجرى در پهلوى كشورهاى منطقه فرو برده و وسیلهاى براى ادامهى سلطهى اهریمنى خود ساخته و ملتى را از سرزمین تاریخى خود بیرون رانده است.
بىشك این حقیقت كه انقلابهاى منطقه متكى به این اصول و خواستار تحقق آنها است، مورد پسند آمریكا و غرب و صهیونیسم نیست و آنها همهى تلاش خود را به كار میبرند تا آن را انكار كنند، ولى واقعیت با انكار آن دگرگون نمیشود.
مردمى بودن این انقلابها مهمترین عنصر در تشكیل هویت آنها است. قدرتهاى خارجى كه با آخرین توانائیها و شگردهاى خود سعى میكردند حكام مستبد و فاسد و وابسته را در این كشورها حفظ كنند و تنها هنگامى از حمایت آنها دست برداشتند كه قیام و عزم مردم، هیچگونه امیدى براى آنها باقى نگذاشت، حق ندارند خود را در پیروزى این انقلابها سهیم بدانند. در جائى مانند لیبى هم، ورود و دخالت آمریكا و ناتو نمیتواند حقیقت را مشوب كند. در لیبى، ناتو ضایعههاى بىجبران آفریده است. اگر دخالت نظامى ناتو و آمریكا نبود، ممكن بود مردم اندكى دیرتر پیروز شوند، ولى در عوض این همه زیرساخت نابود نمیشد؛ این همه نفوس بىگناه از زنان و كودكان كشته نمیشدند و آنگاه دشمنانى كه خود سالها همراه و همدست قذافى بودهاند، مدعى حق دخالت در این كشور مظلوم و جنگزده، نمیشدند.
مردم و نخبگان مردمى و كسانى كه از مردم برآمدهاند، خود صاحبان این انقلابها و متعهد به حراست از آن و ترسیمكنندهى مسیر آینده و رو به تكامل آن میباشند و خواهند بود انشاءاللَّه.
2- در موضوع آسیبها و خطرها. نخست باید تأكید كنم كه خطر هست، ولى راه مصونیت از آن نیز هست. توجه به خطر نباید ملتها را بترساند. بگذارید دشمنانتان از شما بترسند و بدانید كه : «انّ كید الشّیطان كان ضعیفا».(4) خداوند دربارهى گروهى از مجاهدان صدر اسلام میفرماید: «الّذین قال لهم النّاس انّ النّاس قد جمعوا لكم فاخشوهم فزادهم ایماناً و قالوا حسبنا اللَّه و نعم الوكیل. فانقلبوا بنعمة من اللَّه و فضل لّم یمسسهم سوء و اتّبعوا رضوان اللَّه و اللَّه ذو فضل عظیم».(5)
خطرها را باید شناخت تا در مواجهه با آن حیرت و تردید پیش نیاید و چاره و علاج، شناخته شده باشد.
ما با این خطرها پس از پیروزى انقلاب اسلامى روبهرو شدیم و آنها را شناختیم و تجربه كردیم و به خواست خدا و رهبرى امام خمینى و بصیرت و فداكارى مردممان، از بیشتر آنها بسلامت گذشتیم. البته توطئهها از سوى دشمن و عزم راسخ از سوى ملت ما همچنان ادامه دارد.
من این آسیبها را به دو قسم میكنم: آنها كه در درون خود ما ریشه دارد و از ضعفهاى ما بر میخیزد، و آنها كه دشمن به طور مستقیم آن را برنامهریزى میكند.
دستهى اول، چیزهائى از این قبیل است: احساس و گمان اینكه با سقوط حاكم وابسته و فاسد و دیكتاتور، كار تمام شد. راحتىِ خیالِ ناشى از احساس پیروزى و به دنبال آن كم شدن انگیزهها و سست شدن عزمها، نخستین خطر است. و آنگاه این خطر مهیبتر میشود كه اشخاص در صدد تصاحب سهم ویژه در غنیمتِ به دست آمده باشند.
ماجراى جنگ اُحد و غنیمتجوئى مدافعان تنگه كه به شكست مسلمانان انجامید و مجاهدان از سوى خداوند متعال سرزنش شدند، یك نمونهى نمادین است كه هرگز نباید از یادها برد. مرعوب شدن از هیمنه ظاهرى مستكبران و احساس ترس از آمریكا و دیگر قدرتهاى مداخلهگر، آسیب دیگرى از این دسته است كه باید از آن پرهیز كرد. نخبگان شجاع و جوانها باید این ترس را از دلها بیرون كنند. اعتماد به دشمن و در دام لبخندها و وعدهها و حمایتهاى آنها افتادن نیز آسیب بزرگ دیگرى است كه به طور ویژه باید پیشروان و نخبگان از آن بر حذر باشند. دشمن را با علاماتش در هر لباس باید شناخت و از كید او كه در مواردى در پسِ ظاهرِ دوستى و كمك پنهان میشود، باید ملت و انقلاب را مصون ساخت. روى دیگر این صفحه، مغرور شدن و دشمن را غافل دانستن است؛ شجاعت را باید با تدبیر و حزم در هم آمیخت. در مقابل شیطان جن و انس، باید همهى ذخائر الهى در وجود خود را به كار گرفت. ایجاد اختلاف و به جان هم انداختن انقلابیون و رخنه در پشت جبههى مبارزه، نیز آفتى بزرگ است كه با همهى توان باید از آن گریخت.
آسیبهاى دستهى دوم را غالباً ملتهاى این منطقه در حوادث گوناگون آزمودهاند. نخستین آسیب، بر روى كار آوردن عناصرى است كه خود را متعهد به آمریكا و غرب میدانند. غرب میكوشد پس از سقوط ناگزیر مهرههاى وابسته، اصل سیستم و اهرمهاى اصلى قدرت را حفظ كند و سر دیگرى را بر روى این بدن بگذارد و بدین وسیله سلطهى خود را همچنان ادامه دهد. این به معناى هدر رفتن همهى تلاشها و مجاهدتها است. در این مرحله اگر با مقاومت و هشیارى مردم مواجه شوند، میكوشند تا بدیلهاى انحرافى گوناگون در پیش پاى نهضت و مردم بگذارند. این سناریو میتواند پیشنهاد مدلهاى حكومتى و قانون اساسىهائى باشد كه كشورهاى اسلامى را بار دیگر در دام وابستگى فرهنگى و سیاسى و اقتصادى به غرب بیفكند، و میتواند نفوذ میان انقلابیون و تقویت مالى و رسانهاى یك جریانِ نامطمئن و به حاشیه راندن جریانهاى اصیل در انقلاب باشد. این نیز به معنى بازگرداندن سلطهى غرب و تثبیت مدلهاى نوسازى شدهى غربى و بیگانه از اصول انقلاب و در نهایت، تسلط آنها بر اوضاع است.
اگر این تاكتیك نیز به نتیجه نرسد، تجربهها به ما میگوید كه آنگاه روشهائى چون هرج و مرج و تروریزم و جنگ داخلى میان پیروان ادیان یا قومیتها یا قبائل و احزاب و یا حتى میان ملتها و دولتهاى همسایه، و همراه با آن، حصر اقتصادى و تحریم و بلوكه كردن سرمایههاى ملى و نیز هجوم همه جانبهى تبلیغاتى و رسانهاى را در پیش خواهند گرفت. مقصود آنان از این همه، خسته و نومید كردن مردم و مردد و پشیمان كردن مبارزان است، كه میدانند در این صورت، شكست دادن انقلاب، ممكن و آسان خواهد شد. ترور نخبگان صالح و مؤثر یا بدنام كردن برخى از آنان و از سوئى خریدن كسانى از سستعنصران، نیز در شمار روشهاى متداول قدرتهاى غربى و مدعیان تمدن و اخلاق است.
در ایران اسلامى، اسناد لانهى جاسوسى كه به دست انقلاب افتاد، نشان داد كه همهى این توطئهها، بدقت از سوى رژیم ایالات متحدهى آمریكا براى ملت ایران برنامهریزى شده بود. براى آنان بازگرداندن ارتجاع و استبداد و حاكمیت وابسته در كشورهاى انقلابى، اصلى است كه همهى این روشهاى كثیف را تجویز میكند.
3- در آخرین بخشِ سخنانم، توصیههائى را بر اساس تجربهى عینى خودمان در ایران و آنچه از مطالعهى دقیق دیگر كشورها به دست آمده است، در معرض دید و تشخیص و انتخاب شما میگذارم. شك نیست كه شرائط ملتها و كشورها در همه چیز یكسان نیست، ولى بیناتى وجود دارد كه میتواند براى همه مفید باشد.
اولین سخن آن است كه با توكل به خداوند و اعتماد و حسن ظن به وعدههاى مؤكد نصرت الهى در قرآن و به كارگیرى خرد و عزم و شجاعت، میتوان بر همهى این موانع فائق آمد و پیروزمندانه از آنها عبور كرد. البته كارى كه شما بدان همت گماشتهاید، بسى بزرگ و سرنوشتساز است. پس باید زحمات بزرگ را هم به خاطر آن تحمل كرد. امیرالمؤمنین على (علیه السّلام) در خطبهای فرموده است: فانّ اللَّه لم یقصم جبّارى دهر قطّ الّا بعد تمهیل و رخاء و لم یجبر عظم أحد من الامم الّا بعد أزل و بلاء و فى دون ما استقبلتم من عتب و ما استدبرتم من خطب معتبر.(6)
توصیهى مهم آن است كه خود را همواره در میدان بدانید: «فاذا فرغت فانصب».(7) همیشه خداوند را حاضر و كمككار خود بدانید: «و الى ربّك فارغب».(8) و پیروزیها ما را دچار غرور و غفلت نكند: «اذا جاء نصراللَّه و الفتح و رأیت النّاس یدخلون فى دین اللَّه افواجاً فسبّح بحمد ربّك واستغفره انه كان توابا».(9) اینها پشتوانههاى حقیقىیك ملت مؤمن است.
توصیهى دیگر، بازخوانى دائمى اصول انقلاب است. شعارها و اصول باید تنقیح و با مبانى و محكمات اسلام تطبیق داده شوند. استقلال، آزادى، عدالتخواهى، تسلیم نشدن در برابر استبداد و استعمار، نفى تبعیضهاى قومى و نژادى و مذهبى، نفى صریح صهیونیزم؛ اینها اركان نهضتهاى امروز كشورهاى اسلامى است و همه برگرفته از اسلام و قرآن است.
اصولتان را روى كاغذ بنویسید؛ اصالتهاى خود را با حساسیت بالا حفظ كنید؛ نگذارید اصول نظام آیندهى شما را دشمنان شما بنویسند؛ نگذارید اصول اسلامى در پاى منافع زودگذر قربانى شود. انحراف در انقلابها، از انحراف در شعارها و هدفها آغاز میشود. هرگز به آمریكا و ناتو و به رژیمهاى جنایتكارى چون انگلیس و فرانسه و ایتالیا كه زمانى دراز سرزمین شما را میان خود تقسیم و غارت كردند، اعتماد نكنید؛ به آنها سوء ظن داشته باشید و لبخند آنها را باور نكنید؛ پشت این لبخندها و وعدهها، توطئه و خیانت نهفته است. راه حل خود را خود با بهرهگیرى از سرچشمهى فیاض اسلام به دست آورید و نسخههاى بیگانه را به خودشان پس دهید.
توصیهى مهم دیگر پرهیز از اختلافات مذهبى، قومى، نژادى، قبیلهاى و مرزى است. تفاوتها را به رسمیت بشناسید و آن را مدیریت كنید. تفاهم میان مذاهب اسلامى كلید نجات است. آنها كه آتش تفرقهى مذهبى را با تكفیر این و آن دامن میزنند، اگر خودشان هم ندانند، مزدور و عملهى شیطانند.
نظامسازى كار بزرگ و اصلى شما است. این كارى پیچیده و دشوار است. نگذارید الگوهاى لائیك یا لیبرالیسم غربى، یا ناسیونالیسم افراطى، یا گرایشهاى چپ ماركسیستى، خود را بر شما تحمیل كند.
اردوگاه شرق چپ فرو ریخت و بلوك غرب فقط با خشونت و جنگ و خدعه بر سر پا مانده و عاقبت خیرى براى آن متصور نیست. گذشت زمان به زیان آنها و به سود جریان اسلام است. هدف نهائى را باید امت واحدهى اسلامى و ایجاد تمدن اسلامى جدید بر پایهى دین و عقلانیت و علم و اخلاق، قرار داد.
آزادى فلسطین از چنگال درندهى صهیونیستها نیز هدفى بزرگ است. كشورهاى بالكان و قفقاز و آسیاى غربى پس از هشتاد سال از چنگال شوروى سابق نجات یافتند؛ چرا فلسطین مظلوم نتواند پس از هفتاد سال از اسارت صهیونیستهاى ظالم نجات یابد؟
نسل امروزِ كشورهاى اسلامى این ظرفیت را دارد كه به چنین كارهاى بزرگى بپردازد. نسل جوان امروز مایهى افتخار نسلهاى پیشین خویش است. به قول شاعر عرب:
قالوا: ابوالصَّخر مِن شَیبان قُلتُ لَهُم/كلاّ لَعمَرى ولكن منهُ شیبانٌ
وَ كَم اَبٍ قد عَلاَ بِابنٍ ذُرى شَرَفٍ/كما عَلا برسول اللَّه عدنانٌ
به نسل جوان خود اعتماد كنید، روح اعتماد به نفس را در آنان زنده كنید، و از تجربههاى مجربان و پیران، آنها را بهرهمند سازید. دو نكتهى مهم در اینجا وجود دارد:
اول آنكه ملتهاى انقلاب كرده و آزاد شده، یكى از مهمترین خواستههایشان حضور و نقش قاطع مردم و آرائشان در مدیریت كشور است، و چون مؤمن به اسلامند، پس مطلوب آنان «نظام مردمسالارى اسلامى» است؛ یعنى حاكمان با رأى مردم برگزیده میشوند و ارزشها و اصول حاكم بر جامعه، اصول مبتنى بر معرفت و شریعت اسلامى است. این خود میتواند در كشورهاى گوناگون به اقتضاى شرائط، با شیوهها و شكلهاى گوناگون تحقق یابد، ولى با حساسیت كامل باید مراقب بود كه این با دموكراسى لیبرال غربى اشتباه نشود. دموكراسى لائیك و در مواردى ضد مذهب غربى با مردمسالارى اسلامى كه متعهد به ارزشها و خطوط اصلى اسلامى در نظام كشور است، هیچ نسبتى ندارد.
نكتهى دوم آن است كه اسلامگرائى نباید با تحجر و قشرىگرى و تعصبهاى جاهلانه و افراطى مشتبه گردد. مرز میان این دو نیز باید پر رنگ باشد. افراطهاى مذهبى كه غالباً با خشونت كور همراه است، عامل عقبماندگى و دور شدن از هدفهاى والاى انقلاب است، و این به نوبهى خود مایهى جدا شدن مردم و در نتیجه شكست انقلاب خواهد بود. خلاصه كنم:
سخن از بیدارى اسلامى، سخن از یك مفهوم نامشخص و مبهم و قابل تأویل و تفسیر نیست؛ سخن از یك واقعیت خارجىِ مشهود و محسوس است كه فضا را انباشته و قیامها و انقلابهاى بزرگى را پدید آورده و مهرههاى خطرناكى از جبههى دشمن را ساقط كرده و از صحنه بیرون رانده است. با این حال، صحنه همچنان سیال و نیازمند شكل دادن و به سرانجام رساندن است. آیاتى كه در طلیعهى سخن تلاوت شد، دستورالعمل كامل و كارسازى است؛ براى همیشه و بویژه در این برههى حساس و سرنوشتساز. خطاب به پیامبر اكرم (صلّى اللَّه علیه و آله و سلم) است، ولى در واقع ما همگى بدان مخاطب و مكلفیم. در این آیات، تقوا با همان معنى بلند و گستردهاش، اولین توصیه است، و سپس سرپیچیدن از فرمانبرى كافران و منافقان، و پیروى از وحى الهى، و سرانجام توكل و اعتماد به خداوند.
بار دیگر این آیات را مرور كنیم: بسماللَّهالرّحمنالرّحیم. «یا أیها النّبىّ اتّق اللَّه و لا تطع الكافرین و المنافقین انّ اللَّه كان علیماً حكیماً. واتّبع ما یوحى الیك من ربّك انّ اللَّه كان بما تعملون خبیراً. و توكّل على اللَّه و كفى باللَّه وكیلاً».
والسّلام علیكم و رحمةاللَّه
1) احزاب: 3 - 1
2) ابراهیم: 24
3) احزاب: 23
4) نساء: 76
5) آلعمران: 174 - 173
6) نهجالبلاغه: خطبهى 88
7) شرح: 7
8) شرح: 8
9) نصر: 3 - 1
منبع : Khamenei.ir
نظرات شما عزیزان: